نام جانبخش تو چون بر دهنم میآید عطر فردوس برین از سخنم میآید زمزم اشک ز چشم تر من میجوشد نام شیرین تو چون بر دهنم میآید ای مسیحا دم عالم ز نسیم مهرت روح ایمان و یقین بر بدنم میآید همچو جان سخت گرانقدر و عزیز است مرا ز تو هر غم که به جان و به تنم میآید دل نشسته است به سوگ و به عزایت شب و روز ناله و گریه ز بیتالحزنم میآید از شرار غم تو سوختم اما شادم که به سویت خبر سوختنم میآید گر پس ازمرگ ببویند مرا در دل خاک نکهت مهر حسین از کفنم میآید گرچه خارم چو «وفایی» ولی از لطف حسین روز محشر خبر گل شدنم میآید
|